دوستانم به من میخندند؛ اما آموزشدیدن برای کتابدار حرفهای شدن،درست مثل کشیششدن است؛ فقط با محیط کاری گرمترو خودمانیتر. کارمندی ناشناس از کتابخانهٔ عمومی، در روز ملی کتابخانهها میپرسد: امروزه دیگر چه کسی میخواهد یک کتابدار شود؟ قبل از اینکه شاهد باشیم آنها به گورستانهایی از کتابهای مرده و میزهای مرجع قدیمی پوشیده از علفهای هرز تبدیل شوند.
پاسخ این سوال بهجا را اینگونه میدهم: میدانی؟ امتحانش میکنم. من آموزش دیدم که یک کتابدار حرفهای باشم. به تازگی یک سخنرانی درباره «هستیشناسی وب معنایی» و«دادههای مرتبط» داشتم. و نشستم مات و مبهوت روبروی نشانه های رده بندی دیویی، بدون اینکه سر سوزنی بدانم دارم به چه چیزی نگاه میکنم.
[کتابداری] رشتهای چالشبرانگیز است. یک مقطع کارشناسیارشد سه ساله که اشک آدم را درمیآورد و جیبت را خالی میکند. چرا باید این بلا را سر خودم بیاورم؟ حقیقت این است که من نمیتوانم. [کتابدارشدن] مانندن کشیش شدن، مجموعهای از مهارتها را میطلبد. فقط با ساختمانهای کاری خودمانیتر. من نمیتوانم بایستم و تماشا کنم که در باتلاق یک کتابخانه عمومی غرق شوم. نمیخواهم. همه چیز را درباره خواندن به قصد لذت فراموش کنید. فراموش کنید که اساسا بچهها باید به کتابها دسترسی داشته باشند. کنار بگذارید بحثهایی را که میگوید کتابخانه باید ریسمان نجات طبقۀ کمبرخوردار جامعه باشد. کسی گوشش به این حرفها بدهکار نیست.
فقط کافیست برای جمعبندی پاسخ کلی، نگاهی به کامنتهای پایان مقالات مربوط به علاقهمندان کتابخانه بیاندازید. کیندلها، اینترنت، هر یک جایگزین پاسخگویی به نیازهای اطلاعاتی شده است، و به همین ترتیب جایگزین برای بقیهٔ خدمات کتابخانه؛ وما همچنان جایگاه کتابخانه را در قلب جامعه میدانیم! افرادی خواهند بود که این ادعای قدیمی را با این جمله به کناری میاندازند: «اما اکثر مردم از کتابخانه استفاده نمیکنند».
اینترنت یک لایهٔ سطحی از اطلاعات مختصر دست دوم، با دامنهای گسترده است. اطلاعات موثق اغلب در یک دژ محکم قرار گرفته، که یا در اینترنت نیست و یا در پشت لایههای پرداخت پول پنهان است. و یا آنقدر گران است که نمیتوان آن را خرید. کتابخانههای عمومی دسترسی همسطح به تمام این لایهها را فراهم میکنند. از همهٔ این موانع[عدم وجود اطلاعات مؤثق و هزینهبر بودن اطلاعات] که عبور کنید واطلاعات را از طریق فیلترهای گوگل به صورت قطرهچکانی دریافت کنید، (تازه اگر کامپیوتری داشته باشید تا بتوانید به گوگل دسترسی پیدا کنید)، به عنوان یک کتابدار شغل من ایجاب میکند که از خراب نبودن این مسیرها[ی دستیابی به اطلاعات]، اطمینان یابم. از اینکه آیا آنها به گونهای واضح و مناسب، نشانهگذاری شدهاند؟ آیا نشانههای کمکیِ کافی در طول مسیر وجود دارد؟
سوءتفاهم نشود، من عاشق اینترنتم: زیرا قابلیت مدیریت اطلاعات را دارد، که در زمان ما پدیدهای شگفت است. اما [اینترنت]دقیقا به همان میزان هم، باعث آشفتگی و بینظمی و دور شدن از دنیای واقعی است. اینترنت مکان مناسبی نیست زیرا شما صرفا مینشینید و با یک صفحه سروکار دارید. یک کتابخانه عمومی، هر نوع کتابخانه ای که باشد، واقعا از اینترنت سرتر است.
علاوه بر این، کتابخانه ها برای کودکان و افراد کم بهرهتر مفیدند. یادم میآید، یکباروقتی ۱۸ ساله بودم متاسفانه دچار مشکل بزرگی شدم، خیلی اتفاقی خانه ام را از دست دادم. ناچار بودم اثاثیه ام را چهارشنبه و قبل از اینکه [صاحبخانه] قفلها را در پنجشنبه عوض کند، ببندم و بروم.
خانواده ام از هم پاشیده بود، و متحمل تجربه بی خانمانی و فقر مالی بودم. در این اوضاع و احوال کتابخانه فرشته نجاتم شد. با اینترنت رایگان، کتابهای رایگان، کارمندان متخصص و خدمات کمک و راهنماییِ مراجعین. چند سال بعد که به کتابخانه برگشتم، برای یک سازمان کار میکردم، کار وحشتناکی بود، بدون نیاز به تخصص، و دریک انبار. نیاز داشتم روحیهام را زنده نگه دارم. بنابراین یک بار دیگر در کتابخانه بودم و مشغول جستجو در میان کتابها.
امروز من در یکی از آنها کار میکنم و آنجا سقف بالای سر من است. کتابخانهها سرزمینهای امن من بودهاند ، نوعی نقطۀ آغاز حسی و فکری در طول ۱۵ سال گذشته. برای خیلی از مراجعان کتابخانه، من تنها فردی هستم، که در تمام طول روز، با او صحبت میکنند.
(کتابدارناشناس)
هر روز به مردم کمک میکنم و در عجبم که بدون ما[کتابدارها] در این دنیا چه خواهند کرد؟ کتابخانهها خدماتی حیاتی هستند. من این را میدانم، با وجود اینکه بسیاری از مردمی که به آنها کمک میکنم از من و همکارانم تشکر نمیکنند و یا حتی ما را به رسمیت نمیشناسند. واقعا چرا؟ چون نیازی به آنها[کتابخانهها] ندارند. خدمات ضروری به همراه چیزهای سرگرم کننده است که، آنها را به اینجا جذب میکند. یک روز موفقیتآمیز در کتابخانهها، روزی خواهد بود که مردم از آن- همانطور که از سایر ارگانهای محلی انتظار خدمات دارند- مطالبه داشته باشند.
وای- فای کتابخانه خوب نیست. منابع درسی دانشگاهی به قدر نیاز وجود ندارد. [اینجا] خیلی سرد است. بیش از حد مرتفع است. من رمز پست الکترونیکم را نمیدانم. چرا این کتاب را ندارید؟
من که عاشقشم. هر چقدر دوست دارید غر بزنید و مطالبه داشته باشید. این خدمات کتابخانهای متعلق به شماست. برای شماست. دنبالش باشید، به دستش بیاورید و از آن استفاده کنید. من کتابدار کتابخانه عمومیِ شما هستم و این کتابخانه متعلق به خود شماست. همهٔ اینها ازبدیهیات خدمات عمومی هستند.
تنها اشکالی که هست وباعث میشود گاهی به معنای تمام کلمه پاپس بکشم، علیالخصوص از ناحیهٔ دوستان و خانوادهام است. کارگر جماعت را چه به مدرک گرفتن؟ گاهی اوقات فقط مسخره میکنند. سعی میکنم به آنها توضیح دهم. اما این کارمشکل است وقتی خودم این حرفه را بهدرستی نمیشناسم. در نظر آنها کار در کتابخانه شبیه کارکردن در فروشگاهی خیریه است: حرکت خوبیست، اما شغلی واقعی نیست. آرایشگرم هم تعجب کرد که کتابداری اصلاً شغلی است که بابتش حقوق میدهند. من متعجبم چطور کتابخانهها به این کلیشهها محدود شدند!
از اینها گذشته، کازانوا نیز کتابدار بود. (وی، فریاد یکصدای همه کتابداران در دفاع از حرفه اطلاعات بود). ولی مشکلی نیست.همه چیز حل است.[حداقل برای این کار] بیشتر از پیتزا هات دستمزد میدهند. و هیچ چیز دیگری نیست که ترجیح دهم آن باشم. من در کتابخانه مانند یک طفل کوچک قدم میزنم و در جهانی به وسعتی فراتر از تصور خود، غوطهور میشوم.
منبع: مجلهٔ گاردین
لینک مقاله: http://www.theguardian.com/public-leaders-network/2016/mar/05/librarian-professional-calling-priest-degree
مترجم: ملیحه فخارطبسی
کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانششناسی،مسئول کتابخانه مرحوم علی اکبر عبدالهی، تربت حیدریه
مشخصات استناددهی به این مقاله | |
نویسنده(ها): | مجله ی کتابدار ۲.۰ |
عنوان مقاله: | دیگر چه کسی میخواهد کتابدار شود؟ میدانی؟ من که امتحانش میکنم. |
عنوان مجله: | کتابدار ۲.۰ – (عنوان لاتین: Kitābdār-i 2.0) |
دوره مجله(Vol): | ۲ |
شماره مجله(Issue): | ۴ |
سال(Year): | ۱۳۹۵ |
شناسه دیجیتال(DOI): | |
لینک کوتاه: | http://lib2mag.ir/6112 |
بسیار عالی بود از خوندنش لذت بردم.ترجمه خیلی روانی داشت.
بسیار عالی بود
به حرف هاتون باور دارم
ما کتابداریم و باید اثرگذاری مون رو توی این حرفه داشته باشیم
بخاطر این مردم بخاطر آگاهی این مردم