دنیایی حرف و سکوتی این چنین؟ چرا با نوشتن بیگانهایم؟: سخنی با کتابداران عزیز
«…برای کاستن از سنگینی این فضا و اینکه بچههای کتابخانه راحت بتوانند با من و کتابخانه ارتباط دوستانه برقرار کنند و یاد پادگان نیفتند از گفتوگوهای طنزآمیز برای ارتباط با آنها استفاده میکنم؛ مثلاً اینکه یکبار، یکی از اعضا گفت: «ببخشید کتاب تیمور لنگ رو دارین؟» به جای اینکه بگویم قبل از شما یک نفر آن را به امانت برده، گفتم: «مگه توی راه که داشتید میاومدید ندیدین؟» گفت: «کی؟» گفتم: «تیمور لنگُ. همین الان قبلِ شما یه نفر دستش روگرفت و لنگانلنگان با خودش برد. هر چه گفتم یه دور روز بمونه پاش خوب شه قبول نکرد که نکرد». غش کرده بود از خنده …»[۱]
مطلب بالا را از وبلاگ خانم گریوانی آوردهام. با نوشتههای خانم گریوانی و قلم دلنشین ایشان از گروه تلگرامی کتابداران ۲.۰ آشنا شدم و بسی شادمان شدم که بالاخره یک کتابدار، خاطراتش را مکتوب کرد. کار کتابداری به خاطر تعامل با جامعه مشحون از تجارب دست اول و گرانبهایی است که نیکو است به رشته تحریر در آید اما افسوس که قلم به دستان کتابدار انگشت شمارند. هدفم از این نوشته کوتاه ترغیب کتابداران است به نوشتن است. خوب اول باید به این سؤال پاسخ داد که چرا بنویسیم؟ درباره فواید نوشتن بهطور کلی، نویسندگان بهطور مفصل نوشتهاند: نوشتن برای کسب آرامش، نوشتن برای پیشگیری از آلزایمر، نوشتن برای تقویت ذهن، نوشتن برای رسیدن به آرزوها و …[۲] اما ببینیم نوشتن برای کتابداران چه دستاوردهایی خواهد داشت:
- بنویسید تا دیده شوید
یکی از گلههای همیشگی بسیاری از کتابداران این است که علیرغم تلاش و زحمت بسیار، دیده نمیشوند؛ مردم آنها را نمیشناسند؛ شغل آنها با اهمیت تلقی نمیشود و …ما در عصر رسانههای اجتماعی هستیم و اگر در این فضاها فعالیت مؤثری داشته باشیم دیده میشویم و مردم با شغلمان بیشتر آشنا میشوند. ببینید یک آبدارچی چطور با گزارشهای ساده و صمیمی روزانه فعالیتهایش معروف میشود و نگاه مردم را نسبت به این شغل تغییر میدهد:
«سال ۹۴ و در اوج استقبال مردم از شبکه اجتماعی اینستاگرام بود که جوانی ۳۰ ساله تبدیل به یکی از پر مخاطبترین کاربران این شبکه شد. کاظم عقلمند نه سلبریتی بود نه فعالیت خاصی انجام داده بود که بهوسیله آن سایر کاربران را جذب صفحه خود کند. او یک آبدارچی ساده بود که با پستهای خودمانی و ساده خود توانسته بود در اینستاگرام بدرخشد و از تلویزیون و روزنامهها هم سر در آورد؛ به گونهای که برخی از روزنامهها برای معرفی او از تیتر مشهورترین آبدارچی ایران استفاده کردند و سلبریتیهای زیادی هم فالوئر او شدند به گزارش مهرخانه، عقلمند که این روزها با داشتن ۱۶۴ هزار فالوئر خودش یک رسانه محسوب میشود، به تازگی پدر شده و صفحه مجزایی در اینستاگرام برای پسران دو قلوی خود سبحان و ماهان باز کرده است..»[۳]
حتماً یادتان هست که کوچکترین کتابخانه ایران یعنی همان کتابخانه فاطمهها را هم وبلاگشان معروف کرد.
- نوشتن برای اشتراک دانش و تجربیات
جوزف باداراکو میگوید «در دنیای پرسرعت امروز، اگر بخواهیم دانشمان را فقط برای خود نگهداریم، خیلی زود سطح دانستههایمان پایین میآید. برای بالا بردن سطح دانشتان، دانستههایتان را با دیگران شریک شوید.» با نوشتن، دیگران را در تجارب خود سهیم میکنید. فکر نکنید دانستههای شما باید حتماً علمی باشد که ارزش به اشتراک گذاشتن داشته باشد. ممکن است خیلی ساده مثلاً روش صحیح برخورد با یک مراجعهکننده عصبانی که حاضر نیست جریمهاش را بپردازد را گزارش کنید. کتابدارانی هستند که با چالشهای مشابه شما در محیط کار روبرو شدهاند تجربه خود را به آن خواهند افزود و یک خرد جمعی شکل میگیرد. سال گذشته در کنگره متخصصان علم اطلاعات در نشست کتابخانههای آموزشگاهی ضرورت مستندسازی تجارب کتابداران مدارس را مطرح کردم. فکر کنید چقدر این تجارب میتواند گرهگشای افراد دیگر باشد و چقدر میتواند همفکری ایجاد کند. کتابدار مدرسهای در مناطق محروم رو تصور کنید که با خواندن مطالب شما برای کتابخانهاش ایده میگیرد. کتابدار دیگری که با خواندن تجربه شما از کار با یک نرمافزار کتابخانهای رایگان تصمیم به تهیهاش میگیرد.
- نوشتن برای مدیریت دانش شخصی
در متون مدیریت دانش تأکید بر تبدیل دانش شخصی و ذهنی به دانش عیان و آشکار است که این امر با ثبت دانش میسر میشود. دانشی که در اذهان افراد وجود دارد باید مکتوب شود تا مورد استفاده قرار گیرد. فکر نکنید منظور از دانش، یک مفهوم انتزاعی و علمی است. بلکه همین که شما بدانید فلان سؤال مرجع را از چه منبعی پاسخگو باشید خودش یک نوع دانش است که با نوشتن آن، هم باعث میشود خودتان فراموش نکنید و هم دیگران را به کار میآید.
چند سالی است که یک وبلاگ[۴] دارم. هرگاه در کارگاه، کنفرانس و یا سخنرانی شرکت میکنم مهمترین نکاتی را که یاد گرفتهام در آنجا ثبت میکنم. باعث میشود که یادم بماند و گاه خوراک کلاسهایم هم میشود. اگر در پایاننامه دانشجویی یا مقالهای که داوری میکنم اشکالات خاصی ببینم در وبلاگم مینویسم و بعد به اطلاع دانشجویان میرسانم که اشتباهات تکرار نشوند. از مشاهداتم، کتابهایی که میخوانم، مسائل دانشجویان و کلاسها و هر آنچه ثبت کردن و به خاطر سپردنش مفید فایده است مینویسم. گاهی همین نگارشهای کوچک دستمایه مقالهای میشوند. مطمئناً شما هم تجارب و خاطراتی دارید که ارزش ثبت کردن داشته باشند. پس آنها را مکتوب کنید.
اینها فقط چند تا از مزایای نوشتن بود که برشمردم. حالا از کجا شروع کنیم؟ اول از همه ترس از نوشتن را کنار بگذارید. به قول ژول سالزمن: «اگر میتوانید حرف بزنید، پس حتماً میتوانید بنویسید»[۵]. اعتماد به نفس داشته باشید. فکر نکنید حتماً باید آدم مهمی باشید که بنویسید. فکر نکنید باید عصا قورت داده بنویسید. همه نویسندگان که از اول نویسنده نبودهاند. یادتان هست وقتی میخواستیم انشا بنویسیم شروع کردنش چقدر سخت بود؟ الآن هم آغاز نوشتن سخت است. همین که چند جملهای نوشتید بقیهاش میآید. در بند اینکه ادبی یا رسمی بنویسید نباشید چون اینها مانع شروع میشوند. در ابتدا هیچ آداب و ترتیبی مجویید و هر چه دلتنگتان میخواهد بنویسید. بعد میتوانید نوشته خود را ویرایش کرده و سر و سامان بدهید.
کجا بنویسیم؟
پیشنهاد من این است که با وبلاگ نویسی شروع کنید. خوبی وبلاگ این است که لازم نیست پستهای طولانی بنویسید. اگر فکر کنید که باید یک متن طولانی بنویسید ممکن است ذهنتان مقاومت کند و اصلاً سراغش نروید. یادش بخیر اوایل دهه ۸۰ وبلاگ نویسی برای خودش رونقی داشت. ایران رتبه پنجم دنیا را در وبلاگ نویسی به خود اختصاص داده بود. در رشته ما هم دانشجویان و اساتید شروع به وبلاگ نویسی کردند؛ اما با ظهور شبکههای اجتماعی وبلاگ نویسی کمرنگ شد. حالا در تلگرام تولید محتوا میکنیم که فقط خودمان و گروه اطرافمان میخوانند و معلوم نیست وقتی رسانه دیگری جایگزین تلگرام شود چه بر سر آن همه محتوای باارزش میآید. حتماً هم میدانید که پیامهای تلگرام در زمره وب پنهان است و با موتورهای کاوش بازیابی نشده و بنابراین به دست مخاطب واقعیاش نمیرسد. البته تلگرام برای توزیع پیام به مخاطب خوب است. در وبلاگ بنویسید و در تلگرام و اینستاگرام اشاعه دهید. ایجاد یک وبلاگ بهسادگی ایجاد یک اکانت ایمیل است. به سایت blogfa.com که یکی از خدمات دهندگان وبلاگ نویسی است مراجعه کرده و ثبتنام کنید.
اگر نوشتن را شروع کردید و اگر از قبل مینوشتید در پایین این مطلب اطلاع دهید تا خوانندهاش باشیم.
به امید اینکه هر کتابدار یک رسانه باشد. از آقای مهندس حیدری که همیشه بانی خیر هستند هم میخواهم که با تمهیداتی (مثلاً مسابقه وبلاگ نویسی کتابداران) انگیزه بیشتری برای قلم به دست گرفتن کتابداران ایجاد کنند.
پانویس:
[۱] گریوانی، مریم (۱۷ مرداد ۱۳۹۶). گفتگوهای طنزآمیز، وبلاگ کتابخانه عمومی موسوی بجنوردی – خاطرات یک کتابدار:
http://ketabkhaneomoomiemosavibojnordi.mihanblog.com/post/173
[۲] به طور مثال کتابهای «نگارش درمانی: نوشتن راهی به سوی آرامش» و «بنویس تا اتفاق بیفتد» را ببینید.
[۳] روایت آبدارچی معروف اینستاگرام از دوقلوهایش، ۲۱ فروردین ۱۳۹۶. قابل دسترسی در: yon.ir/rYKyk
[۴] ictlis.blogfa.com
[۵] ژول سالزمن (۱۳۸۹). اگر میتوانید حرف بزنید، پس حتماً میتوانید بنویسید. ترجمه فرنوش جزینی. تهران: امیرکبیر.
نویسنده: دکتر مریم صراف زاده
استادیار گروه آموزشی علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه تهران
مشخصات استناددهی به این مقاله | |
نویسنده(ها): | مریم صراف زاده |
عنوان مقاله: | دنیایی حرف و سکوتی این چنین؟ |
عنوان مجله: | کتابدار ۲.۰ – (عنوان لاتین: Kitābdār-i 2.0) |
دوره مجله(Vol): | ۳ |
شماره مجله(Issue): | ۵ |
سال(Year): | ۱۳۹۶ |
شناسه دیجیتال(DOI): | |
لینک کوتاه: | http://lib2mag.ir/9375 |