مشغول خواندن یک کتاب درباره فلسفه برای کودکان بودم که یاد خاطرهای افتادم که میتواند به عنوان یک تجربه برای دانشجویان باشد و اینجا بیان می کنم.
میخواستم گلایهای کنم از برخی استادان و توصیهای به دانشجویان عزیز، مخصوصاً کسانی که فوق لیسانس هستند.
من فارغ التحصیل سالها پیش هستم… شاید الآن همه چیز عوض شده است… آن زمان استاد سالاری بود شاید الآن دانشجوسالاری شده است… نمیدانم…
میخواستم بگویم اجازه ندهید دغدغه ذهنی استاد به علاقه شما غلبه کند.
قصدم جسارت به استادی نیست ولی من این بلا سرم آمد. رفتم پیش استادی گفتم من فلسفه دوست دارم یک کارگاه چهارساعته درباره فلسفه برای کودکان رفته بودم دلم میخواست روی این موضوع کار کنم ولی استاد من را برد به سمت یک موضوعی که خودم هم نفهمیدم نتیجهاش چی شد… البته با کمال تٱسف و تٱثر… اصلاً از این موضوع خوشحال نیستم… یکی دوتا از استادان محترمی که وقتی به آنها مومضوعم را گفتم بهم گفتن مطمئنی که میتوانی تفاوت این دوتا موضوع را که در عنوان پایان نامهات آوردی را دربیاوری؟
دیگه نمیشد کاری کرد… من ساعتها مطالعه کرده بودم… آن زمان لپتاپ نداشتم و میرفتم سایت خوابگاه و ساعتها درگیر پایان نامهام بودم… وقتی هم که میرفتم پیش استاد راهنمای محترم متٱسفانه مجبور بودم دقیقههای زیادی را منتظر بمانم… بگم ساعتها اغراق کردم.
پس استاد راهنمای من چه نقشی داشت؟… خودشان به من این موضوع را پیشنهاد کرده بودند.
جالبتر اینکه یکی از بچههای ترم پایینی، همان زمان که من روی این موضوع مورد نظر استاد محترم کار میکردم گفت استاد پرسشنامهات را قبول ندارد… عرق سردی رو پیشانیام که سهل، روی همه وجودم نشست… مثل اینکه خجالت میکشیدند به خودم بگویند یا شایدم مهم نبوده برایشان… که البته این احتمال قویتر است.
بازم نمیدانم…
حالا توصیهام به شما جوانان این است..
برای موضوع پایان نامه دنبال چیزی بروید که هم به آن علاقه دارید و هم به صورت اجمالی در ابتدا درمورد آن تحقیق کنید، مطمئن باشید که به اندازه کافی منابع دارید، مطمئن باشید که پرسشنامه درست و دقیق باشد… که بعد مورد تمسخر همان استاد راهنمایتان قرار نگیرید… مهمتر از همه استادی را انتخاب کنید که حس خوبی به آن دارید. من متاسفانه استاد راهنما را دوست نداشتم و در تعارف و رودربایستی قرار گرفتم و استادی را انتخاب کنید که برای شما وقت بگذارد و مجبور نباشید زمان زیادی را در اتاق ایشان منتظر بمانید.
من اشکالات پرسشنامهام را دانشجوها مینوشتند… پرسشنامهها را که پخش کردم بعضی دانشجوها اشتباهات پرسشنامه را برای من تصحیح کرده بودند یا انتهای پرسشنامه برای من توضیح داده بودند… ولی دیگه کاری از دستم برنمیآمد.
میخواهم بگویم دقت کنید… استادی را انتخاب کنید که حداقل اشکالات پرسشنامهتان را رفع کند.
این خاطره را مرور میکنم واقعاً ناراحت میشوم…
یک نصیحت مادربزرگی: قدر فرصت دانشجو بودن را بدانید اجازه ندهید هیچکسی حتی استاد محترم این فرصت را از شما بگیرد.
نویسنده: فاطمه محمدی
مشخصات استناددهی به این مقاله | |
نویسنده(ها): | فاطمه محمدی |
عنوان مقاله: | تجربه؛ پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد |
عنوان مجله: | کتابدار ۲.۰ – (عنوان لاتین: Kitābdār-i 2.0) |
دوره مجله(Vol): | ۵ |
شماره مجله(Issue): | ۶ |
سال(Year): | ۱۳۹۸ |
شناسه دیجیتال(DOI): | |
لینک کوتاه: | http://lib2mag.ir/10906 |